بسم الله الرحمن الرحیم-تحلیلی با نظریات شخصی درباره مسعود رجوی-مهمترین عامل جذب رجوی تبدیل به پارامتر سیاسی سرنگونی حکومت ایران بود عدم درک از انقلاب ایران که بزرگترین وقویترین انقلاب تاظهور حضرت مهدی علیه السلام خواهد بود که مبارزه باان ازعهده امریکا درسایه اش اروپا بر نمیاید ودرچالشاش با زیربنای های غرب رسیده است وتوان مبارزه رانها را درحال فرسوده کردن اسن ونخ نمائی بافت سیاسیانها را درحال اشکار ساختن است- به همین علت است که امریکا پس از شکست فروغ جاویدان بدنبال سلطنت طلبان میرود- دومی عامل جذب رجوی حکومت خلقی دست چپی- مارکسیستی- حتی ده صفحه علمی که این حکومت دارای چه .ویژه گی است ندارد ونمیداند که درعرف اکادیمک غرب انها در حد احساسی است وسرانجام انها پادوی احزاب های بلوک ها شناخته شده میدانند- هماهنگی کامل رجوی با صدام معرف نوع حکومت او خواهدبود که ههردو هم افق هستند باشکست صدام ومنفور شدنش درسطح جهانی شکست دیگری به رجوی وارد شد گرچه رجوی کوشید خودرا مستقل نشان دهد ولی درسیاست ودراستراتژی نظامی شاخصهای پیشین به سادگی زدودن از صحنه های اکادمیکی نیست درحالیکه صدام حسین بیشتر درمقابل غرب ایستادگی کرد تا اقای رجوی واورا یک فرصت طلب همیشه برنده سیاسی با روش سیاسی باری به هرجهت وبه هر قیمت وبه نرخ روز خور معرفی کرد که این روش در سیاست غرب عامل شکستهای بسیاری شده است- وعدم استحکام انیشه ای استوار سیاسی را بخوبی نشان میدهد- انقلاب ایدلوژیکی اقای رجوی که ایشان رافوق قانون قرا میدهد که کسی حق سئوال وپاسخ ندارد ایشان را درردیف حکومتهائی مانند ملکه ویکتوریا- ناپلئون- هیتلر- استالین – چرچیل- رضا شاه ومحمد زضا شاه قرار میدهد که امروزه نه تنها غرب از ان فاصله گرفته است بلکه جهان هم درحال فاصله گرفتن است وان دوران به عنوام دوران تاریخی عدم بلوغ سیاسی بشر شناخته شده است گرچه غرب میکوشد ایدولوژی جهان در سطح دمکراسی با متد پراکماتیسیم نتجه خواه درامر رفاه محدود کند که کاملا درحوزه سکولار گام زند ایران اسلامی از دمکراسی عبورکرده است وارد دوران علمی ایده هاشده است که دراین چالش حتی جناب رجوی یک نقطه هم نتوانست است بر جمله ای بگذارد- ونشان میدهد که این رهبر از عمق تفکر خلاق سیاسی بهرهای چندان ندارد- عدم توجه به روانشاسی وجامعه شناسی عربی ورود انان به درای سیاسی که میبایست تنوع نوع زندگانی هارا وارد سیاست خوداش بکند وهر فرد مستقلا در زندگانی خوداش تصمیم بگیرد وعدم توجه به هزاران سئوال های که درجامعه غربی مطرح است که از زندگانی سگ .گربه شروع میشود وتا انتها پیش میرود تنها علت سکوت جامعه غربی به خاطر منافعی است که ایشان باید برایغرب تهیه کند- وهمفکری با رهبران سیاسیغرب که باشکستهای مفتضحانه صحنه سیاسی را ترک کردند ایشان راه جزورهمان قالطلقها رنده بندی میشود- که به خاطر منافع کلان فردی وحزبی عمل میکند- ایجاد طبقات حزبی که به تقسیم افراد حزبی منجر میشود ایشان را ازیک طبقه بودن در درون حزبی جدا میسازد وارد طبقه توتالیتر ایل گاریشی رم باستان میسازد- که درکل حقوق بشر به خاطر منافع های دربگیرندهاش پایمال میشود شکست درجنگ فروع جاویدان تمام پیروزهای جنگ چلچراغ وافتاب را به زیر سئوال برد که انها باتوان بیشاز حد نظامی توسط عراقیان بدست امده است وخلاقیت وشجاعت ومهارت واز خودگذشتی را به طرف مقابل یعنی ایران بخشید وغرب خود راناتوان ازان میداند که بتواند دیگر درایران ارحکو.متهائی مانند پهلویها حمایت و دفاع کند- با انعطاف سیاسی به امپریالیسم غرب وصیهونیست پرچ ضد امپریالسیم ایران رادرخشانتر وسر فراز تر کرد ویک عامل جدب قوی خود را ازدستداد و خودرا در سطح لمپن وبرده حزبی صیهونیست نشان داد که باچپ نمائیهائی میکند سرپوش براین حقیقت بگذارد وهمچنین ادعای حقوق گارگر که توسطصدام حسین هیچگاه مطرح نشد وهیچ برنامه مدون ازجانب اقای رجوی هم ارائه نشد وجملاتی به پایمالشدن حقوق گارگر درغرب واسرائیل به میان نیامد اناربعنوان یک شعار جذب ارا تلقی میگردد- عدم پاسخگوئی منطقی با خبرنگاران جهانی وباخنده ومسخره کردن ولودگی سیاسی وهم چیز رامطلوب نشان دادن وهمه چیز رابه ایندهای که هیچگاه طلوع نمیکند ومداوم ایرادهای فرعی به ایران گرفتن بدون دادن برنامه متقابل ایشان را درسطح دلقک سیاسی مطرح کرده است